تعبیر خواب مهاجرت در کابوس آسیب های اجتماعی
تاریخ انتشار: ۲۱ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۵۸۷۵۰۴
فرش های زیرپایش کهنه نیست، میز تلویزیون بزرگی را که حدود ۲ متر طول دارد در میانه اتاق به دیوار سمت راست چسابنده و به این شکل فضایی را پشت آن ایجاد کرده است، جایی مانند یک اتاق.
جایی در زندگی این زن جوان نامفهوم است، رد درماندگی با تلاشی که برای داشتن یک زندگی مدرن داشته است ،پیداست که هرچند خانه اش کوچک و محقر است و جهازی را که پدرش تهیه کرده است دوست دارد، بااعتماد به نفس از خریدش صحبت می کند، انگار که می خواهد خود را راضی کند که کوچک، کهنه و دورافتاده بودن این اتاق ۳۰ متری در آخر شهر، به شیک و تازه بودن وسایل اندک می ارزد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وسایل اندکش نو و تازه است و در حالیکه که چایی را روی گاز دم می کند از شهرشان به خوبی یاد می کند، " سیما" ۲۷ سال دارد، چهار سال از ازدواجش می گذرد و یک سالی هست به پایتخت مهاجرت کرده اند، نشانه ای از سردرگمی در رد صدایش طنین دارد، می گوید از زندگی ناراضی نیست اما از آینده می ترسد.
نمی داند چه می شود! شوهرش حالا جوان است و در بازار روز کارگری می کند، درآمد بخور نمیری دارند که کفاف زندگی ۲ نفره و بدون بچه شان را می دهد، اما بیمه ندارند و روزی که " رضا " همسرش، مریض باشد بدون حقوق می مانند.
در شهرستان دلفان لرستان کار کشاورزی و دامپروری داشته اند، رضا هم تابستان ها بیشتر زراعت می کرد و مابقی سال به عنوان کارگر فصلی راهی شهرهای همجوار می شد، تا اینکه یک روز تصمیم گرفتند دست از زمین های پدری کوتاه کنند و به امید داشتن درآمد بیشتر و زندگی بهتر راهی کلانشهری شوند که تا کنون کمتر پنج بار آن هم برای دکتر به آنجا رفته بودند.
یکی از هم ولایتی های همسرش قبل از آنها، بعد فارغ التحصیلی دانشگاه به تهران آمده بود تا کاری در شان سواد و مهارتش بیابد، اما نهایتا به دلالی در بازار رسیده و مشوق احد شده بود که آنها هم بیایند و زندگی در رفاه و امکانات شهرهای بزرگ را تجربه کنند.
ترس از بروز حادثه برای همسرش و بیکاری او در این شهر غریب و بدون پناه، خوره ای در جانش شده و به فکر کار در منزل " بالاشهری ها" افتاده بود، زن همسایه شان که تبعه غیرمجاز یکی از کشورهای همسایه است گفته بود آنجا حقوق خوبی می دهند، غذا و لباس های کهنه شان هم برای اینها غنیمت است.
می پرسم آیا از مهاجرت بدون آینده به این شهر پشیمان نیست؟ نگاهش را از من می دزد با لحن آرامتری می گوید دیگر راه بازگشت ندارند، پدر شوهرش با آمدن آنها مخالف بوده و اکنون میانه خوبی ندارند، و این یعنی کار مزرعه و زندگی در خانه پدری برای رضا به یغما رفته است.
از طرفی رویای به دست آوردن یک زندگی مرفه و بی دغدغه تعبیر نشده بود و این بار بر خلاف شهرشان که در جمع فامیل و آشنایان بودند و دستگیری شان می کردند، حالا باید در غربت با بد و سخت روزگار کنار بیایند و زندگی در یک محله آبرومند در شهرشان را با حاشیه نشینی در کلانشهر معاوضه کنند.
می پرسم بهتر نبود اول همسرش به تهران می آمد و اگر کار و شرایط مناسبی به دست می آورد بعد نسبت به مهاجرت اقدام می کردند؟ اما سیما مخالف بوده است، دختر خاله اش همینطور زندگی را باخته بود و همسرش را که برای کار به شهر دیگری رفته بود اکنون به دلیل ازدواج مجدد با زن دیگری از دست داده است.
به گزارش ایرنا ، افرادی مانند سیما و همسرش در لرستان کم نیستند که رویای مهاجرت و زندگی مرفه شان در کابوس حاشیه نشینی و آسیب های اجتماعی تعبیر شده است و در برزخ ماندن یا بازگشتن معطل مانده اند، افرادی که در شهر مقصد به عنوان وصله های ناجور اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی محسوب می شوند و از طرفی به دلیل ترس از بیان اشتباه و طعنه دیگران، روی بازگشت ندارند.
این دورنمای زندگی زن جوانی است که به دلیل نبود شغل مناسب برای خود یا همسرش و به امید زندگی رنگارنگ کلانشهرها، بار سفر را بر بسته و مهاجرت را به امید تحقق روی شیرین پیشرفت برگزیده است، البته در بهترین حالت هم افرادی هستند که با مهاجرت به مراتب عالی و خوبی از زندگی دست یافته و دارای موقعیت های اقتصادی و اجتماعی شده اند که در این صورت باید به حال جامعه مبدا تاسف خورد که افراد توانمند و متخصص را از دست داده است.
بر اساس یافتههای گزارش مرکز آمار ایران در فاصله سالهای ۱۳۹۵-۱۳۹۰، در میان مراکز استان های کشور، بیشترین تعداد مهاجران خارج شده مربوط به شهرهای تبریز، اصفهان، قزوین، خرم آباد، اراک، اهواز، زاهدان، تهران، ساری و بجنورد (با همین ترتیب) بوده است.
همچنین آمار مهاجرت از استانهای کشور نیز نشان میدهد که از بین چهار میلیون و ۳۰۰هزار و ۹۸۸ نفر مهاجر در داخل کشور، استان خوزستان رتبه اول مهاجر فرستی را به خود اختصاص داده است. بعد از آن استانهای لرستان، کرمانشاه، همدان، سیستان و بلوچستان، چهارمحال و بختیاری، اردبیل، کرمان و آذربایجان شرقی هستند.
لرستان در سال های اخیر همواره در رده های اول نرخ بیکاری در کشور بوده و صنایع بزرگ آن به دلیل اجرای نادرست اصل ۴۴ و خصوصی سازی در سالیان گذشته به تعطیلی کشیده شده است که همین امر در کنار خشکسالی و آسیب جدی به کشاورزی، یعنی افزایش بیکاری و کاهش درآمدهای اقتصادی یک از اصلی ترین دلایل مهاجرت لرستانی ها به شمار می رود.
مهاجرت سالانه ۱۲ هزار لرستانی
زنگ خطر مهاجرت و کوچ اجباری مردم لرستان طی سال های اخیر به صدا درآمده است تا جاییکه این مهم از نظر جامعه شناسان به عنوان یکی از معضلات و آسیب های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی استان شناخته می شود.
دلایل متعددی در باب مهاجرت و انواع آن وجود دارد اما واکاوای علت های کوچ سالانه حدود ۱۲ هزار لرستانی به استان های مختلف کشور چندان سخت و غیر قابل پیش بینی نیست چراکه علل فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، رفاه و زیرساخت های شهری، فرصت های کم و نه چندان دندان گیر اشتغال و کمبود امکانات آموزشی همه در کوچ لرستانی ها دخیل و بارز هستند.
از طرفی حرکت لرستان به سمت پیری، در کنار مهاجرت و خالی شدن این دیار از نیروی جوان و کار نخبه، یک مساله قابل توجه است چراکه ۲۴۰ هزار نفر از جمعیت حدود یک میلیون و ۸۰۰ هزار نفری لرستان یعنی بیش از ۱۰ درصد سالمند هستند و اینگونه به نظر می رسد با توجه به افزایش سن ازدواج و زیاد شدن تعداد جوانان مجرد به دلیل مشکلات اقتصادی، روند کاهشی جمعیت استان در سال های آینده شتاب گیرد.
"فرهاد زیویار " استاندار لرستان اردیبهشت ماه امسال در نشست کارگروه اجتماعی، فرهنگی، سلامت، زنان و خانواده اظهار کرد ۱۰۰ هزار شهروند این استان از سال ۹۰ تا ۱۴۰۰ به دیگر نقاط مهاجرت کرده اند که بخشی از این افراد نخبه هستند.
مهاجرت در لرستان، ابعاد و فرآیندها
فارغ از دلایل اقتصادی و سیاسی مهاجرت، به گفته رییس انجمن جامعه شناسی لرستان، کوچ مردم این استان به کلانشهرها، علاوه بر تبعاتی که برای مناطق مهاجرپذیر دارد عواقب مختلف فردی را برای مهاجران و آثار سوء اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی را در استان به جای می گذارد.
دکتر "مجتبی ترکارانی" افزود: نتایج سرشماری سال ۱۳۹۵ نشان می دهد که شهرستان های کوهدشت، ازنا و الیگودرز بیشترین درصد مهاجرت برون استانی نسبت به جمعیت، و سلسله و پلدختر کمترین درصد را دارا هستند، همچنین در مهاجرت های درون استانی سلسله و پلدختر بیشترین میزان و بروجرد کمترین مقدار را دارا می باشد.
وی اظهار داشت: مهاجرت در همه جوامع به صورت طبیعی وجود دارد اما زمانی مساله ساز است که جامعه مبدا بخاطر خروج سریع نخبگان امکان جانشین پروری را نداشته باشد و یا نخبگان مهاجر امکان تبادل فرهنگی با جامعه مبدا را از دست بدهند، در این صورت مهاجرت این افراد سطح نخبگی و فرهیختگی جامعه راک اهش می دهد و نیروی کار مفید و جوان جامعه مبدا از دست می رود.
رییس انجمن جامعه شناسی لرستان تصریح کرد: مهاجرت زمانی می تواند طبیعی باشد که انباشت تجربه و سرمایه در جامعه مبدا به اندازه کافی صورت گرفته و بتواند سرمایه های انسانی یا فرهنگی خود را به اندازه کافی تولید نماید و خروج نخبگان، سطح فرهنگی و یا انرژی و جوانی جامعه را دچار نقصان نکند.
ترکارانی ادامه داد: از طرف دیگر در جامعه مقصد نیز، باید شرایط پذیرش مهاجران تا حدی مهیا باشد که به نظر می رسد شکل مهاجرت ها در لرستان فاقد سطح حداقلی از این معیارها است یعنی جامعه در بازسازی خویش دچار مشکل شده و مهاجران نیز در جایگاه های مناسبی از جامعه مقصد پذیرفته نشده اند.
وی گفت: شکل دیگری از مهاجرت در لرستان که بیشتر طبقه بالای جامعه را دربرمی گیرد شامل اقشار متخصص و نخبگان علمی و فرهنگی است که معمولا بعد از اینکه به سطحی از تجربه، سرمایه و تخصص می رسند و باید در جامعه خود بارور شوند، اقدام به مهاجرت می کنند و جامعه از ثمره آنها محروم می شود.
وی توضیح داد: یعنی در زمانی که نیاز است این تجربه به نسل بعد انتقال یابد و انباشت دانش و تجربه انجام شود مهاجرت آغاز و روند انتقال دانش و فرهنگ و حتی سرمایه گسسته، و بعد از مهاجرت نیز تبادل فرهنگی و اقتصادی مهاجر با جامعه مبدا قطع می شود.
علل و پیامدهای مهاجرت در لرستان/ اقتصاد و فرهنگ ایلیاتی ۲ سوی یک ماجرا
بنابر اظهارات رییس انجمن جامعه شناسی لرستان، مسائل فرهنگی و اجتماعی، اداری و سازمانی و اقتصادی مجموعه عواملی هستند که در کنار یکدیگر باعث تشویق مهاجرت می شوند.
ترکارانی افزود: مهاجرت در بین ۲ قشر جوانان جویای کار و نخبگان و متخصصان شیوع و حتی وزن و اهمیت بیشتری دارد به این صورت که در یک طرف جوانان تحصیلکرده در سن اشتغال و جویای کار قرار دارند و از طرف دیگر نخبگان و فرهیختگانی هستند که فضای سازمانی، اداری و اجتماعی موجود برای آنها تنگ است و چاره را در مهاجرت می بینند.
وی علت مهاجرت طبقات پایین، جوانان و نخبگان طبقه متوسط را متفاوت می داند و می گوید: علت مهاجرت در طبقه های پایین و جوانان بیشتر مسائل اقتصادی است که برای دست یافتن به حداقل هایی از بقا و معیشت مهاجرت می کنند و مهاجرت در طبقه متوسط اعم ازمتخصصان، مدیران و کارشناسان بیشترعلل فرهنگی و اداری دارد.
وی توضیح داد: زیرا در این ساختار به دلیل غلبه فرهنگ ایلیاتی، سنتی و ضعف شایسته سالاری، هر فردی مدیر می شود سایر دوستان و هم قبیله های خود را فارغ از دانش و تخصص آنها بکار می گیرد و این روند ضد شایسته سالاری به فرار نخبگان و شایستگان دامن می زند.
به گفته ترکارانی در کنار عوامل ذکر شده نباید از فضای فرهنگی جمع گرایانه و کمبود امکانات رفاهی و فرهنگی دخیل در پدیده مهاجرت غافل شد که در غیاب عدم شکل گیری ساختار شهری و فرهنگی مدرن در تشدید مهاجرت موثر است.
رییس انجمن جامعه شناسی لرستان افزود: از مهمترین پیامدهای مهاجرت این است که جامعه از افراد نخبه و فرهیخته خالی می شود و سطح نخبگی جامعه پایین می آید و در مقابل بدون اینکه جایگزینی مناسب صورت گیرد افرادی با توانایی پایین تر جای آنها را می گیرند که به مرور با خالی شدن فضا از افراد توانمند، روند توسعه کند و مهاجرت تسریع می شود.
ترکارانی اضافه کرد: همچنین شکل دیگری از مهاجرت رواج یافته است که در آن مردان خانواده برای پیدا کردن شغل و یا تحصیلات به صورت موقت دور از خانواده زندگی می کنند که در چنین شکلی از مهاجرت با وجود شبکه های اجتماعی امکان ابتلای فرد به آسیب های اجتماعی افزایش می یابد.
وی ادامه داد: فرد مهاجر در کلانشهرها به شدت در معرض آسیب های اجتماعی مانند اعتیاد و بزهکاری بوده و همسر و کودکان نیز در نبود سرپرست خانواده در معرض مشکلات اجتماعی و اخلاقی قرار می گیرند.
مهاجرت، انتخاب فردی با پیامدهای اجتماعی
هرچند آمار مهاجر فرستی در لرستان از زبان مسوولان اندکی متفاوت است اما به گفته رییس انجمن جامعه شناسی استان دلایل متفاوت آشکار و زوایای تا حدود پنهانی هم دارد که ترکارانی در این خصوص نیز می گوید : مهاجرت می تواند دلایلی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی داشته باشد و در درون استان یا در سطح ملی و بین المللی به اجبار یا اختیار رخ دهد.
به گفته وی طبق آمارهای رسمی در نیمه دوم دهه ۸۰ حدود هفت هزار و ۵۰۰ نفر سالانه از لرستان مهاجرت کرده اند که مقصد بیشتر این مهاجران استان های البرز و تهران بوده است، طبق این آمارها لرستان در مقام سوم مهاجرفرستی کشور بعد از خوزستان و کرمانشاه قرار دارد.
ترکارانی افزود: مهاجرفرستی لرستان در نیمه اول دهه نیز ۹۰ نه تنها کاهش نیافته بلکه بنا به گفته های مسولان افزایش داشته و تقریبا به ۱۲ هزار نفر رسیده است.
وی اظهار داشت: مهاجرت به لحاظ فردی یک تصمیم نسبتا عقلانی است که فرد برای تغییر وضعیت زندگی خود انجام می دهد اما این انتخاب می تواند در عین حال که دارای تاثیرات مثبت فردی است در صورت گذر از یک آستانه خاص دارای پیامدهای منفی اجتماعی باشد و در این حالت است که به عنوان یک مساله اجتماعی مطرح می شود و نیاز به شناخت و بررسی دارد.
عواقب فردی مهاجرت/ ناامیدی، آسیب اجتماعی و انباشت خشم از یک تصمیم
به گفته ترکارانی، لرستان به دلایل مختلف از فرآیند توسعه جامانده وجزو استان های کمتر توسعه یافته است که در سال های اخیر نیز بخاطر افزایش تعداد جوانان در سن اشتغال، خشکسالی، رکود اقتصادی و عدم سرمایه گذاری مولد و پایدار دچار بیکاری به ویژه در رده های سنی ۲۰ تا ۳۵ سال شده است.
وی ادامه داد: بنابراین بسیاری از جوانان این استان نه صرفا بخاطر جاذبه مقصد بلکه برای فرار از بیکاری دست به مهاجرت می زنند و معمولا بخاطر نداشتن سرمایه کافی و مهارت های لازم در مقصد جذب کارهای ساده مانند کارگری ساختمان و یا خدماتی مانند رانندگی و نگهبانی و حتی باربری می شوند.
رییس انجمن جامعه شناسی لرستان گفت: چنین افرادی به مرور با یکنواخت شدن زندگی، نبود تفریح و نداشتن استراحت دچار فرسودگی ذهنی و جسمی شده و امکان جذب آنها به آسیب های مختلف از جمله مواد مخدر بالا می باشد تا با پناه بردن به مواد مخدر خود را آرام کنند و اینجاست که فرد غیر از غربت و دلتنگی دیار، باید حس تحقیر، طردشدگی، فقر، تبعیض و ابتلا به آسیب ها را همزمان تحمل کند.
به گفته ترکارانی در صورتی که فرد مهاجر خانواده خود را به همراه داشته باشد مزایا ومشکلاتی در مقصد با خود خواهد داشت، از یک طرف فرد بخاطر بودن در سیستم خانواده امکان ابتلای کمتری به آسیب های اجتماعی دارد و به نوعی خانواده به مرور زمان از یک سرمایه فرهنگی در جامعه شهری بهره مند می شود.
وی افزود: از طرف دیگر شرایط اقتصادی خانواده و درآمد وی امکان زندگی سالم و مناسبی به فرد جهت تامین نیازهای زندگی در سطح کلانشهر را نمی دهد و فرد مجبور است که با محدود کردن خواسته های خانواده ،حقارت در مقابل زن و فرزندان را تحمل کند، بنابراین مهاجرت تبدیل به یک تراژدی تلخ و دوسر باخت می شود.
نتایج اجتماعی مهاجرت/ از بهم خوردن ترکیب سنی جامعه تا خروج نخبگان
بنابر اظهارات ترکارانی مهاجرت غیر از پیامدهای فردی در سطح کلان نیز با مشکلاتی مواجه است،که خالی شدن جامعه مبدا از نیروهای فعال جامعه یکی از این پیامدهاست.
به گفته وی این مشکل مخصوصا در روستاها بخاطر بالارفتن تحصیلات و نبود شغل مناسب به شدت حاد و موجب رشد منفی جمعیت در برخی مناطق شده چراکه مهاجرت جوانان از روستاها افزایش یافته است.
رییس انجمن جامعه شناسی لرستان تصریح کرد: این نوع مهاجرت باعث بهم خوردن ترکیب سنی و جنسی در روستاها شده است، مردان خانواده به دلایل فرهنگی و اجتماعی شانس بیشتری برای مهاجرت دارند و زنان، سالمندان و کودکان امکان کمتری ،بنابراین ترکیب سنی جامعه روستایی به سمت کهنسالی میل نموده است.
وی افزود: علاوه بر این، بسیاری از دختران به علت نبود شغل و یا عدم ازدواج به رغم تحصیلات بالا مجبور شده اند درخانه کنار والدین بزرگسالشان بمانند و همین اضافه شدن بار مسوولیت خانواده به دوش دختران در غیاب مردان همراه با گرایش مردان مهاجر به ازدواج با بیرونی ها، باعث کاهش ازدواج دختران روستا و حتی شهر شده است به طوریکه در سال های آینده شاهد مشکلات حمایت اجتماعی از این دختران ازدواج نکرده خواهیم بود.
هرچند به گفته ترکارانی علت مهاجرت در طبقات پایین و اقشار جوان تر که در بالا ذکر شد بیشتر ریشه های اقتصادی دارد ولی نوعی از مهاجرت که مختص طبقات متوسط و بالای جامعه است بیشتر ریشه های فرهنگی، روانی و حتی سیاسی دارد که بیشتر شامل بازنشستگان، پزشکان، اساتید و مدیران بعد از برکناری می شود که این موارد هم موجب خلا های جدی فرهنگی و اقتصادی در جامعه مبدا خواهد شد.
در مجموع اظهارات رییس انجمن جامعه شناسی لرستان چنین بر می آید که دو جریان، یکی خالی شدن جامعه از اقشار فعال و جوان و دیگری خروج سرمایه های انسانی با سطح کیفیت بالا و باسرعت بالا باعث کند شدن روند توسعه استان می شود چراکه از یک طرف این سرمایه های انسانی با خود تجربه و تخصص و همراه با آن سرمایه های مالی و اقتصادی را از استان خارج می کنند و از طرف دیگر نیز جوانانی که باید بتوانند به عنوان نسل بعدی روند جانشین سازی منابع انسانی را تکمیل کنند نیزبا گسستی مواجه خواهند شد که این روند در آینده سطح استعداد و توانایی جامعه را تنزل داده و با پیامدهای نگران کننده ای روبرو خواهد کرد.
برچسبها آسیب های اجتماعی کلان شهرتهران مهاجرت نخبگان لرستان اعتیادمنبع: ایرنا
کلیدواژه: آسیب های اجتماعی مهاجرت نخبگان لرستان اعتیاد آسیب های اجتماعی مهاجرت نخبگان لرستان اعتیاد آسیب های اجتماعی فرهنگی و اقتصادی طرف دیگر جامعه مبدا آسیب ها خالی شدن
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۵۸۷۵۰۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
رئیس انجمن جامعه شناسی ایران: پروژه یکدستسازی همه جا شکست خورده است/ هر روز شکافهای عمیقتری بین ایدئولوژی حاکمیت با مردم میبینیم/ گروههای مختلف مردم به همدیگر احترام میگذارند
پایگاه خبری جماران: رئیس انجمن جامعه شناسی ایران با تأکید بر اینکه یک هنجار یا قاعده، زمانی میتواند شایع و محقق شود که از یک پشتوانه قوی وجدان جمعی یا حمایت مردم برخوردار باشد، گفت: هر روز جامعه از سبک زندگی ای که حکومت میخواهد اعمال کند، فاصله بیشتری میگیرد . یعنی هر روز فاصله و شکافهای عمیقتری بین ارزشها و هنجارهای حاکمیت با مردم میبینیم. نتیجه چیست؟ سال 1401 به طور جدی نتیجهاش را دیدیم، اما به نظر میرسد که یک نوع فراموشی در بخش هایی از حاکمیت وجود دارد.
سعید معیدفر در گفت و گو با خبرنگار جماران گفت: واقعا نمیدانم ما برای چه کسی صحبت میکنیم و مخاطب ما چه کسی است؟ تجربهها بیانگر این است که عملا گوش به این حرف ها داده نمی شود یا به عبارتی باید بگویم، آیا ما برای خودمان صحبت میکنیم یا برای جامعه صحبت میکنیم؟ یا برای سیاستگذاران و برنامهریزان صحبت میکنیم؟ اگر خواسته باشم برای دل خودم حرف بزنم و یا حرف دل مردم را بزنم، عملا مخاطب من حکومت نیست. چون هر برنامه یا سیاستی که میگذارد، اصلا کاری به ابعاد اجتماعی آن ندارد.
وی با ابراز این عقیده که به ویژه در سه، چهار سال اخیر هرچه جلوتر آمدهایم، اساسا بخشهایی در حاکمیت کاری ندارند که سیاستها، کنشها و برنامهریزیهای آنها چه تبعات اجتماعی دارد، افزود: البته شاید اقلیتی که به نحوی مخاطب حکومت هستند، در این قضیه با حاکمیت همراستا باشند، ولی عملا میتوان گفت که بخش بزرگی از جامعه راه خودش را میرود و حاکمیت هم راه خودش را میرود؛ نه او به تبعات رفتار خودش فکر میکند و نه این. به نوعی دو مسیر متفاوت دارد طی میشود.
وی با اشاره به برخی وقایع در سال های گذشته، یادآور شد: افراد حاضر در اعتراضات، مدتی سبک زندگی خودشان را نشان دادند و امروز نهایتا تصمیمی که دوباره حاکمیت گرفته این است که اوضاع را به شرایط قبل از نیمه دوم 1401 برگرداند. اما این امر به نظر میرسد که امکانپذیر نیست. چرا که به لحاظ جامعهشناختی میگوییم یک هنجار یا قاعده زمانی میتواند شایع و محقق شود که از یک پشتوانه قوی وجدان جمعی یا حمایت مردم برخوردار باشد. طی قرنها و سدههای متعدد، مردم زندگی میکردند و هنجارها و سبک زندگی، پوشش، آرایش و آداب و رسوم خودشان را داشتند. مردم به طور عموم یک چیزی را پذیرفته بودند و بین خودشان قرارداد عرفی بود و نهایتا چون آن عرف از یک پشتوانه قوی اجتماعی برخوردار بود و مردم مبتنی بر هنجارهای خودشان از آن عرف حمایت میکردند، و اساسا نیاز به اعمال زور از بالا نداشت.
رئیس انجمن جامعه شناسی ایران تصریح کرد: البته حاکمیتها برای موارد نادری که اتفاق میفتاد، حضور داشتند. مثلا اگر قتلی اتفاق میافتاد نیاز به مداخله حکومتهای محلی و یا حکومت در یک مقیاس بزرگتر بود. اما بقیه امور جامعه در اختیار خودش بود. یعنی مردم فی ذاته و بر اساس ارزشهای خودشان از هنجارها حمایت و بر اساس آن عمل میکردند. اگر کسی هم تخلف میکرد، وجدان جمعی به نحوی او را مورد مؤاخذه قرار میداد.
پروژه یکدستسازی همه جا شکست خورده است
وی تأکید کرد: اما به دنیای جدید که وارد شدیم، «یکدستسازی» پروژهای است که حکومتهای ایدئولوژیک دنبال کردهاند. یعنی تلاش داشتهاند که همه مردم را یک مدل ببینند و دیگر تنوع فرهنگی، ارزشی، هنجاری و سبک زندگی را نبینند. طبیعتا این پروژه همه جا شکست خورده است. یعنی علیرغم اینکه حکومتهای ایدئولوژیک با تمام قوا، زور و فشار از بالا تلاش کردهاند که پروژه یکدستسازی را دنبال کنند، موفق نشدهاند. اما این حکومتها از تاریخ و تجربه حکومتهای مشابه درس نگرفتهاند و دوباره میخواهند آن را تکرار کنند.
معیدفر گفت: جالب است که در کشور خود ما حداقل در سال 1401 تجربه کردیم و دیدیم که نمیشود؛ و نهایتا چقدر دردسر برای حکومت ایجاد کرد و چقدر خسارت به مردم وارد شد. روی شرایط اقتصادی و ثبات کشور در عرصه بینالمللی هم تأثیر گذاشت. اما باز درس گرفته نمی شود و دوباره میخواهند آن را تکرار کنند.
وی در ادامه در خصوص میزان بازدارنگی برخی طرحها و رفتارهای حاکمیتی گفت: پروژه یکدستسازی حتی در حکومت پهلوی اول هم دنبال میشد. یعنی حکومت همه تلاش خودش را کرد تا مردم را نسبت به یک سری هنجارها مرتبط کند ولی نشد و دست آخر یک انقلاب اسلامی اتفاق افتاد. یعنی عکس جریانی که حکومت دنبال میکرد، رجعتی به ارزشهای دینی اتفاق افتاد. حالا جمهوری اسلامی دنبال این است که پروژه یکدستسازی را با مسیر متفاوتی دنبال کند؛ و نتیجهاش را دارید میبینید.
معیدفر با بیان این عقیده که هر روز جامعه از سبک زندگی دلخواه سیستم رسمی فاصله بیشتری میگیرد، ادامه داد: هر روز فاصله و شکافهای عمیقتری بین ایدئولوژی، ارزشها و هنجارهای حاکمیت با مردم میبینیم. اما در عین حال عبرتی هم نمیگیرند. نتیجه چیست؟ سال 1401 به طور جدی نتیجهاش را دیدیم؛ و قطعا این بار میتواند در ابعاد خیلی وسیعتر اتفاق بیفتد. یعنی شاید بعد از یک مدتی فکر میکنند همه چیز آرام شده و سکوت است، و دوباره شروع کنیم. به نظر میرسد که یک نوع فراموشی وجود دارد.
وی افزود: از آنجا که این اعمال زور برای تحقق یک سلیقه خاص، پشتوانه اجتماعی ندارد؛ حتی در میان کسانی که خودشان با آن هنجارها و ارزشهای حاکمیت همصدایی دارند. یعنی در خیابانها و در بیشتر مواقع، کسانی که سبک پوشش متفاوتی دارند مورد اعتراض مذهبیها هم قرار نمیگیرند و یک نوع همزیستی مسالمتآمیز بین آنها ایجاد شده است. ما این همزیستی را در بسیاری از کشورهای اسلامی میبینیم. یعنی امروز اساس بر پذیرش ارزشهای متقابل هست و ما وارد دنیایی شدهایم که این تفاوت پذیرفته شده است.
رئیس انجمن جامعه شناسی ایران یادآور شد: در گذشته تنوع بوده، اما آدمها چون در قالب قوم، طایفه و ایل جدا از هم زندگی میکردند، شاید دچار مشکل نمیشدند. ولی امروز تمام این فرهنگها و خرده فرهنگها در کنار هم زندگی میکنند. اوایل تلاش بر این بود که یکی از اینها خودش را بر دیگران تحمیل کند، ولی الآن به تدریج ما داریم وارد دنیایی میشویم که خرده فرهنگهای متفاوت دارند در کنار هم همزیستی مسالمتآمیز پیدا میکنند. یعنی میگوید تو سبک زندگی خودت را داری و من هم سبک زندگی خودم را دارم؛ میتوانیم ضمن احترام به سلیقهها، ارزشها و هنجارهای همدیگر دوستی و معاشرت هم داشته باشیم. ما وارد این دنیا شدهایم، اما متأسفانه حاکمیت ما نمیخواهد این را بپذیرد؛ و الآن نگران است که حتی مذهبیون اعتراض جدی نسبت به سبک زندگی مغایر با نظر حاکمیت ندارند و با آن کنار آمدهاند.
وی گفت: خود من هر روز در مترو و شهر رفت و آمد دارم و میبینم که چگونه گروههای مختلف مردم به همدیگر احترام میگذارند. وقتی که در جامعه زمینه اعتراض به سبک زندگی گروه دیگر وجود ندارد، حاکمیت مجبور است به زور آن را دنبال کند. طبیعتا چون وجدان عمومی پشت سرش نیست، حتما شکست خواهد خورد. البته خسارتهای خیلی سنگینی هم به جامعه وارد خواهد کرد.
وی در ادامه گفت و گو با جماران تأکید کرد: نگاه رسمی، دیگر نمیتواند بگوید من فکر و ایدهای دارم و همه باید در آن چهارچوب قرار بگیرند. همین الآن رفراندوم هم نمیخواهد، در مطالعات و بررسیهای اجتماعی که برگزار میشود، میتوانید واکنش مردم را ببینید. بخش عظیمی از مردم امروز به شدت با ارزشهای مسلط در تضاد قرار گرفتهاند؛ با هنجارهایی که او میخواهد القاء کند در تضاد و تزاحم قرار گرفتهاند. این حاکمیت یا باید با ارزشهای جامعه همراه شود و یا با جامعه درگیر شود و نهایتا هم خودش آسیب ببیند و هم به جامعه آسیب جدی بزند.
وی با بیان اینکه فکر می کنم راه دوم انتخاب شده است، تصریح کرد: به جای اینکه خود را با هنجارها و ارزشهای امروز جامعه تطبیق بدهند، میخواهند در بر همان پاشنه سالهای گذشته بچرخد که جامعه اقبالی به سمت هنجارها و ارزشهایی نشان دادند. اما وضع عوض شده و دیدگاههای مردم تغییر پیدا کرده و بررسیهای اجتماعی نشان میدهد که چه اتفاقات بزرگی دارد در جامعه میافتد. به نظر میرسد حاکمیت چشمش را به روی این تغییر و تحولات بسته و میخواهد ارزشهای خودش را القاء کند؛ جواب نمیدهد.
وی در تبیین دیدگاه خود گفت: وقتی یک جامعه دارای فرهنگ خاص و تنوع فرهنگی، ارزشی و هنجاری باشد، شما نمیتوانید او را عوض کنید. سالها است در آموزش و پرورش و صدا و سیما تمام امکانات و ابزارها با بودجههای بسیار هنگفت تلاش شده که جامعه را به سمت ارزشهای خاص خودشان بکشانند. اگر موفق شده بودند، مسلما دست به زور نمیزدند. بنابراین، شیوههای نرم هم دیگر جواب نمیدهد. یعنی جامعه ما مختصاتی پیدا کرده و با برخی مختصات حاکمیت ما سازگار نیست.
رئیس انجمن جامعه شناسی ایران اظهار کرد: حاکمیت مجبور است خودش را از عرصههای فرهنگی منعزل کند و بگوید صرفا میخواهم حکومت کنم؛ مثل برخی حکومتهای دیگر که با ارزشها و هنجارهای جامعه کاری ندارند و هر چیزی که مردم در مقیاس منطقهای یا محلی وضع میکنند، حکومت کشور تلاش میکند که آن را در چهارچوب قانون بیاورد و نهایتا در چهارچوب آن نظمی برقرار کند؛ اقتصاد مملکت فعال و شرایط امنیتی درست باشد.
وی در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه رویکرد عدم دخالت در عرصه های فرهنگی و اجتماعی چه نسبتی با «جمهوری اسلامی» دارد؟ ابراز عقیده کرد: امروز به نظر میرسد که دیدگاههای خود مذهبیون هم عوض شده و بسیاری چیزها دیگر اهمیت گذشته را ندارد؛ نوع نگاه به دین و نوع مداخله دین در جامعه تغییر پیدا کرده است. اگر یک روزی بخش عمدهای از جامعه خواستار دخالت دین در امر سیاست بودند، بررسیهای اجتماعی نشان میدهد هر دورهای که مطالعات انجام گرفته، میزان نظر افراد درباره مداخله دین در سیاست به شدت کاهش پیدا کرده است. دو، سه ماه اخیر هم در مورد «پیمایش ارزشها و نگرشها» اطلاعاتی بیرون آمد که وضعیت چگونه است؛ و این را میشود با سالهای پیش مقایسه کرد.
سیاست باید عاملیت خودش را در تحقق دین کنار بگذارد
وی افزود: اینها نشان میدهد که سیاست باید عاملیت خودش را در تحقق دین کنار بگذارد و اجازه بدهد که دین متناسب با مبانی اصلی خودش، روی اندیشه و رفتار انسانها تأثیر بگذارد. اگر همچنان مداخله حکومت در عرصه دین تداوم پیدا کند، نمیدانم که سالهای آینده ما تا چه اندازه با گریز مردم از دین رو به رو خواهیم شد. یعنی الآن نمونههایی هست و میتواند شدت بیشتری پیدا کند.
معیدفر در پاسخ به اینکه یعنی به عقیده شما هرچه حکومت مداخلهاش را کمتر کند، ارزشهای دینی در جامعه پررنگتر میشود؟ گفت: حداقلش این است که روند گریز از دین به شدتی که الآن هست، نخواهد بود. البته برای پروسه دینداری نیاز به یک دوران خاصی داریم. فرض کنید مثل کسی که عمل کرده یا مدتی بستری بوده، عضلاتش خشک شده و باید فیزیوتراپی برود تا دوباره این عضلات به کار بیفتد، اگر حکومت مداخله خودش در امر دین را کنار بگذارد، مثل کسی است که فعلا از روی تخت بلند شده اما نیاز به فیزیوتراپی دارد. یعنی نیاز به عملیات جداگانهای هست که کم کم بتواند حالت عادی پیدا کند.
وی در پایان گفت: بنابراین، فکر میکنم اولین گام این است که حکومت از تداوم و تشدید مداخله در امر دینی اجتناب کند؛ بعد خود مردم یا بزرگان جامعه و کسانی که باورهای عمیق دینی دارند، بتوانند با شیوههای ترویجی یا تعلیمی اوضاع را به حالت عادی برگردانند. فعلا این دخالتها در دین، ثلمهای به دین وارد کرده که حالا حالاها آثار منفی آن را خواهیم داشت.